آیا خدا را به من می شناسانی؟

ساخت وبلاگ

 

آیا خدا را به من می شناسانی؟

از یک عارفی پرسیدند که آیا خدا را به من می شناسانی ؟ او فکر می کرد که خدا در بیرون است و این عارف باید برود و این خدا را نشانش بدهد. گفت آیا تو می خواهی  بشناسی کسی را که خودت را به خودت شناسانده است؟ بیرون به دنبالش بگردی؟ یعنی بیرون دنبالش نگرد. آن کسی که خودت را به خودت شناسانده است، خداوند است. چرا که من خودم را به حق می شناسم. بنابراین اگر خودم را بشناسم، حق را می شناسم. و اینجاست که مولوی در جایی از مثنوی معنوی خود می گوید:

صوفیی در باغ از بهر گشاد       صوفیانه روی بر زانو نهاد

پس فرو رفت او به خود اندر نغول    شد ملول از صورت خوابش فضول

که چه خسپی آخر اندر رز نگر        این درختان بین و آثار و خضر

امر حق بشنو که گفتست انظروا       سوی این آثار رحمت آر رو

گفت آثارش دلست ای بوالهوس       آن برون آثار آثارست و بس

باغها و سبزه‌ها در عین جان         بر برون عکسش چو در آب روان

آن خیال باغ باشد اندر آب         که کند از لطف آب آن اضطراب

باغها و میوه‌ها اندر دلست         عکس لطف آن برین آب و گلست

گر نبودی عکس آن سرو سرور        پس نخواندی ایزدش دار الغرور

این غرور آنست یعنی این خیال        هست از عکس دل و جان رجال

(مثنوی، بخش 51، دفتر چهارم)

آری، آن برون آثار آثار است و بس؛ یعنی آنچه در بیرون است عکس خیال و غرور آدمی است و  همه چیز در درون من انسان است. و خلاصه آن چیزی که در بیرون می بینید، اثر درون من است نه تنها اثر مستقیم، بلکه اثر اثر من است. یعنی بیرون آدمی، انعکاسی از درون اوست. این سیر درونی نفسانی اساس سلوک هر عارفی است.

گروه آموزشی معارف اسلامی نوشهر...
ما را در سایت گروه آموزشی معارف اسلامی نوشهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maarefenowshahro بازدید : 244 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 3:37