حقیقت انسان

ساخت وبلاگ

حقیقت, انسان,

مقایسه تفاوت ها و ویژگی های جسم و روح

نفس= جسم و روح

معناى « النَّفْسُ جِسْمانيَّةُ الْحُدوثِ وَ رَوْحانيَّةُ الْبَقآءِ»[1]

(اسفار اربعة ملاصدرای شیرازی، ج6، ص109؛ ج8، ص354؛ همو، 1382، ص95؛ همو، 1375، ص88)[2].

جسم= (بدن- تن - قالب- جسد- کالبد- جنازه- نعش)

روح = (جان- نفس - عقل- قلب(دل)- روان سرّ- من)

جسم= دنیوی(صورت در دنیا) =//= روح= اخروی(سیرت در آخرت)

                                                                  از ظلمت طبیعت =//= از نور آخرت

عالم صغیر =//= عالم کبیر

مرتبه تنزل روح =//= مرتبه تعالی جسم

متعلق به عالم شهود=//= متعلق به عالم غیب

جوهر مادی(از عالم خلق) =//= غیر مادی(معنوی و از عالم امر)

دارای قابلیت =//= دارای فاعلیت[3]

دارای ظاهر(ظلمانی) =//= دارای باطن (نورانی )

دارای اعَراض =//= جوهر ذاتی(روح)

مرکّب از قوا و اعضا و جوارح(تجسّد تام) =//= مجرّد از قوای جسم و جوارح(تجرد تام)

زمانی - مکانی =//= لا زمانی- لا مکانی

کثرت(قوا و اعضا و جوارح) =//= وحدت قوا و شؤون نفس

مجری افعال(فعل) =//= صاحب اعمال(عمل)

نیازمند به قوای خود =//= بی نیاز(غنی)از قوای خود

محدود (کرانه مند) =//= نامحدود (بی کرانه)

وابسته(به روح) =//= مستقل(از جسم)

مَرکب ( مطیع) و متحرک =//= راکِب ( مطاع )و محرک

غریزه (غرایز طبیعی) =//= فطرت(قوای فطری الهی)

در محاط روح =//= محیط بر جسم

موقت و فناپذیر =//= فنا ناپذیر و جاودانه

موت(مرگ)و ممات =//= فوت(دریافت)و حیات

متغیر(تغییر در هر لحظه) =//= ثابت(ثبات در شخصیت)

تحلیل و تبدیل و تحول =//= تکامل و ترفیع وتعالی

ناخودآگاه و مجبور=//= خود آگاه و با اراده

لفظ(جسم بیرون) =//= معنا(روح درون)

پیله پروانه =/= پروانه

رحم مادر =/= جنین نوزاد

پوست بادام =/= مغز بادام روغن بادام

پوست گردو =/= مغز گردو روغن گردو

بدن(ماده و افعال) آلت نفس =/= نفس(مجرد) و اعمال

چُرت و خواب و خستگی =//= بیدار و نستوه و قائم

مخلوق و تابع و پیرو بی اختیار =//= خالق و متبوع دارای اختیار

جسم در روح(در عرض= ظاهر) =//= روح بر جسم(در طول= باطن)

محل محسوسات و علم حصولی =//= محل معقولات و علم حضوری

                                                                 ظل روح و مستنیر(پرتو ماه)=//= نور آفتاب و منیر

نسبی - اعتباری =//= مطلق اصیل

قول به"جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء"

یکی از نظریات بسیار مهم دیگری که در این قسمت آورده شده نظریه بدیع صدر المتالهین است. این نظریه وی به نام "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" بودن نفس، مبتنی بر قبول حرکت جوهری است؛ یعنی بر خلاف حکمای پیش از ملا صدرا که فقط حرکت در اعراض را می‌پذیرفتند، حرکت در جوهر اشیاء نیز مورد قبول وی است. بنابراین نظریه در مورد حدوث نفس، ماده جسمانی بر اثر حرکت جوهری خویش به تدریج مراتب کمالی وجود را طی می‌کند (یعنی هر چه در او بالقوه است را به بالفعل تبدیل می‌کند) تا آنجا که به مرز ماده و تجرد می‌رسد و سپس در ادامه حرکت از عالم ماده می‌گذرد و در مراتب طولی تجرد، تکامل می‌یابد. همچنین در خلال این حرکت جوهری، جوهر متحرک در مرز بین ماده و تجرد، به نفس انسانی مبدل می‌شود و سپس این نفس انسانی با به کارگیری آلات خود به مراتب کمالی ادراک و وجود نائل می‌آید[4].

صدر المتالهین می‌گوید نفس ناطقه‌ای که مدرک معقولات باشد، در حدود سن چهل سالگی برای افراد حاصل می‌شود[5].

 زیرا معقول نمی‌داند که نفس ناطقه از اول حدوث مزاج برای بدن حاصل باشد، زیرا این امر مستلزم محذوراتی است که از جمله مهمترین آن محذورات می‌توان به این اشاره کرد که اگر نفس ناطقه با تمام کمالات ذاتی اش در اول تکون قلب و دماغ ، یعنی همان حدود چهار ماهگی، بخواهد حادث شود، در این صورت از انجام افعال و کسب کمالاتی که لائق اوست تا مدتی طولانی معطل می‌ماند و ما برهان بر این داریم که هر آنچه که خلق می‌شود، افعال و آثار او نیز با وی هستند؛ به تعبیری کارهایی که از آن موجودی خاص توقع می‌رود، تعطیل نمی‌شود. یا به تعبیر فلاسفه "لا معطل فی الوجود".[[6]

 پس نمی‌توان قائل شد که نفس ناطقه مجرد از همان دوران جنینی حادث می‌شود. بلکه آن نفس حادث شده یک صورت جسمانی منطبع در ماده است که بر اثر حرکت جوهری در زمان طولانی نفس ناطقه مجرد می‌شود.

منبع: الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۹، ص۱۱۲، بیروت، دار احیاء التراث الغریی ۱۹۹۹.   


[1]. قدماءِ از فلاسفه الهىِ يونان و اسلام چون بوعلى معتقد بودند كه خلقت نفس جداى از بدن و از عالم تجرّد مى‌باشد و براى انجام افعال خود به بدن تعلّق مى‌گيرد و در حقيقت بدن آلتى است براى كارهاى نفس، ولى صدر المتألّهين اثبات كرد- به واسطه حركت در جوهر- كه: نفس در اصل ماهيّت وجودى خود نياز به بدن دارد و اصولًا با بدن تحقّق مى‌يابد، و انسان عبارت است از يك موجود تدريجى كه اوّلش مادّه و آخرش عقل است. نفس آدمى از نطفه كه يك تك سلّول است شروع شده، و پس از تكوّن و عبور از مراحل حسّ و خيال و وهم، به مرتبه عقل مى‌رسد و مجرّد مى‌گردد و پيوسته باقى مى‌ماند. (علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی/ مهر تابان)

 

نفس انسان مانند پروانه كه در پيله است و مانند جنين كه در رحم است و مانند مغز بادام و گردو كه در بدو تكوّن آميخته با پوست مى‌باشند بوده و با بدن تكوّن و تحقّق مى‌پذيرد و سپس در سير تكاملى خود حركت مى‌كند و مدّتى با بدن بوده و پس از آن، به واسطه استكمال جوهرى، قائم به خود مى‌گردد و از بدن مستغنى مى‌شود، و مانند روغن بادام و روغن گردو جدا مى‌شود؛ و يا همچون پروانه كه از پيله خارج شود و يا حيوانى كه پوست عوض كند، بدن را خلع مى‌كند و بدون مادّه يعنى بدون بدن زندگى مى‌كند و مجرّد مى‌شود.

[2]. الشیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1999م.

. [3] الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۱۴۵. 

[4]. شرح جلد هشتم اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۲۱۹_ ۲۲۱.

[5]. الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۱۴۵.   

[6]. الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، شیرازی، صدر الدین محمد، ج۸، ص۱۴۵ ۱۴۷.   


موضوعات مرتبط: اندیشه اسلامی، انسان شناسی عرفانی
برچسب‌ها: حقیقت انسان, روح, نفس, جسم, مقایسه جسم و روح

گروه آموزشی معارف اسلامی نوشهر...
ما را در سایت گروه آموزشی معارف اسلامی نوشهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maarefenowshahro بازدید : 148 تاريخ : دوشنبه 29 فروردين 1401 ساعت: 23:13